کد خبر: ۱۲۷۷۲۳
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۵ - ۰۲ آذر ۱۳۸۹
جام جم آنلاين: اغلب ما اكنون چند هفته‌اي است كه جمعه‌شب‌ها به‌گونه‌اي برنامه‌ر‌يزي مي‌كنيم که حتي يك صحنه از سريال عظيم و پرافتخار «مختارنامه» را از دست ندهيم. داوود ميرباقري در تازه ترين سريال تلويزيوني خود چنان تاريخ را جذاب و پركشش به تصوير كشيده است كه ناخودآگاه بيننده را با خود همراه مي‌كند.

اما در آثار نمايشي تاريخي يكي از مهم‌ترين سؤالاتي كه هميشه مطرح مي‌شود اين است كه نويسنده و كارگردان تا چه اندازه به تاريخ وفادار بوده و اتفاقات به تصوير كشيده شده چقدر با مستندات تاريخي همخواني دارد.

ديدن تيتراژ پاياني سريال مختارنامه آنجا كه منابع تاريخي مورد استناد در نوشتن فيلم‌نامه ذكر شده است، كفايت مي‌كند تا مطمئن شويم ميرباقري و همكاران او در نوشتن داستان سريال كاملاً به مستندات تاريخي احاطه داشته و تلاش کرده‌اند به تاريخ وفادار بمانند. اما هنگامي كه در روايات تاريخي نيز در مورد يك واقعه يا يك شخصيت ديدگاه‌هاي متفاوت و گاه متعارضي وجود دارد، كار يك نويسنده بسيار سخت و در عين حال جذاب مي‌شود.

آنچه دست كم در مورد مختار مي‌توان گفت اينكه او يك شخصيت خاكستري است، با ويژگي‌هاي مثبت و درخشان در عين حال نقاط منفي، به‌گونه‌اي كه تاكنون مراجع ديني و مذهبي و عامه مردم نيز با احتياط نسبت به او قضاوت كرده و مي‌كنند. اما آنچه اكنون جمعه‌شب‌ها از تلويزيون مي‌بينيم چهره‌اي نسبتاً متفاوت از مختار است؛ به نوعي كه مي‌توان گفت تصوير ذهني مردم از اين شخصيت تاريخي از اين پس به قبل و بعد از سريال «مختارنامه» تقسيم خواهد شد.

مختار كيست؟

مختار بن ابي‌ عبيد‌ ثفقي در دومين سال هجرت به دنيا آمد. او به همراه نعمان بن بشير، عبدالله بن زبير و زياد بن سميه جزو نخستين فرزندان انصاري است كه بعد از واقعه هجرت چشم به جهان گشودند.

پدرش از جنگ‌سالاران ارتش اسلام بود كه در روز نبرد جسر توسط ارتشيان پيل‌سوار ايراني به قتل رسيد. مختار در آن زمان دوران طفوليت خود را مي‌گذراند و همراه پدرش در سفر جنگي بود.

مختار از اين پس با سرپرستي عموي خود سعد بن مسعود ثقفي قرار گرفت. سعد بن مسعود يكى از ياران اميرالمؤمنين (ع) بود كه حضرت على (ع) بعد از ورود به كوفه وي را جزو يكي از كارگزاران خود قرار داد و در جنگ جمل نيز وي يكي از اميران لشکر امام بود. بعدها امام در جنگ صفين او را به عنوان فرماندار مداين انتخاب كرد و تا زمان خلافت امام حسن مجتبي نيز سعد در اين سمت باقي ماند.

اولين حضور سياسي مختار زماني آغاز مي‌شود كه سعد بن مسعود براي تعقيب خوارج، مختار را به عنوان جانشين خود در مداين انتخاب كرد. مختار همچنان نزد عموي خود بود تا زماني كه حضرت امام حسن (ع) در حوالي مداين مورد سوءقصد قرار گرفت و براي استراحت و تجديد قوا وسازماندهي لشكر به نزد سعد بن مسعود فرماندار مداين آمد. مختار در اين زمان جواني نورس بود.

در برخي روايات تاريخي آمده است كه وي با مشاهده وضعيت نابسامان جبهه شيعيان به عموي خود توصيه كرد كه براي رسيدن به ثروت و حرمت، امام حسن را دستگير و ايشان را به نزد معاويه بفرستد و از او امان بگيرد.

اين سخن مختار با واكنش تند سعد مواجه شد و به او گفت: «لعنت خدا بر تو باد، پسر دختر پيمغبر خدا را بگيرم و به بند كنم، چه بد مردى هستى.» مختار كه با تندي عمو مواجه مي‌شود، در جواب مي‌گويد: قصد جدي نداشتم فقط مي‌خواستم شما را امتحان كنم.

فراز ديگري از زندگي مختار كه نشان‌دهنده پيوند او با جريان شيعي است با حضور مسلم بن عقيل شكل‌ مي‌گيرد. به تصريح منابع زماني كه مسلم به كوفه آمده ابتدا در منزل مختار در منطقه لفقا از توابع خطرنيه اقامت داشت و بعد از حضور ابن زياد در كوفه و امنيتي شدن شرايط كوفه به‌ناچار به خانه هاني‌ بن عروه رفت.

زماني كه مسلم در كاخ ابن زياد زنداني بود، مختار پرچم سبزي برافراشت و براي نجات مسلم اقدام كرد كه البته اين تلاش بي‌نتيجه ماند و موجبات دستگيري او را فراهم ساخت. (تاريخ طبري، جلد 7، ص 2963)

زماني كه در اسارت بود با ضربت عصاي ابن‌زياد چشمش صدمه ديد و منتظر اقدامات شديدتري از سوي فرماندار كوفه بود كه عبدالله بن عمر شوهرخواهر مختار براي او وساطت كرد و از مرگ رهايي پيدا كرد. (تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 197)

وي در زندان هم‌بند ميثم تمار از ياران باوفاي امام علي (ع) بود كه عليه ظلم بني‌اميه و حضور ابن زياد در كوفه جوش و خروشي انقلابي داشت.

مطابق روايت منابع اماميه، ميثم در گفت‌وگويي كه با مختار داشت از آينده گفت و به او وعده داد كه به‌زودي از زندان آزاد خواهد شد و اولين كسي كه در آينده خواهد كشت، ابن‌زياد خواهد بود. مختار بعد از واقعه كربلا با ارسال نامه‌اي از سوي يزيد براي ابن‌زياد از زندان آزاد شد.(كامل ابن اثير، ج 4، ص 116)

بعد از هلاكت يزيد، با توجه به توفيقات اوليه عبدالله بن زبير و ضعف جريان اموي، مختار به زبيريان پيوست. او در مكه ابن‌زبير را ترغيب كرد كه با طرح ادعاي مجازات قاتلين امام حسين(ع) بتواند شيعيان كوفه را به نفع خود تجهيز كند. ابن‌زبير مختار را مأمور اين كار كرد.

او بعد از ورود به كوفه بلافاصله مقدمات سوگواري سيدالشهدا را به راه انداخت. شيعيان به او متمايل شدند و همين مسئله عاملي شد كه مختار اهداف سياسي خود را مبني بر تمايل به شيعيان آشكار كند.

او در اولين اقدام عبدالله بن مطيع را از كوفه بيرون راند و شعار قيام خود را «يا لثارات الحسين» قرار داد. او با ارسال نامه‌هايي براي امام علي بن حسين (ع) و محمد بن‌ حنفيه از آنان خواست كه از او حمايت كنند.

در واكنش به اين اقدام هر دو سكوت كردند و حتي امام سجاد از پذيرفتن هديه مالي مختار سرباز زد. (مروج الذهب، جلد 2، ص 98) گرايش عمومي مردم كوفه به مختار سبب شد قاتلان امام حسين (ع) همچون شمر بن ذي الجوشن و شبث بن ربعي و زيد بن حارث، كه از معاونان استاندار ابن‌زبير بودند، خطر مختار را به او گوشزد كنند و پيشنهاد دستگيري و حتي قتل مختار را به او بدهند. سرانجام عمال ابن زبير، مختار را دستگير كردند و به زندان انداختند.

اين واقعه بعد از قيام توابين بود. اين خيزش كه توسط سليمان بن صرد خزاعي هدايت مي‌شد در منطقه حرورا اتفاق افتاد. مختار از همان ابتدا نسبت به سليمان نظري موافق نداشت و حركت او را بي‌حاصل تلقي مي‌كرد. (كامل ابن اثير، ج 12، ص 8) باقيمانده توابين كه از واقعه حرورا جان سالم به در برده بوده و به كوفه پناه آوردند، شرايط را براي حمايت از مختار مناسب ديدند و مقدمات آزادي وي را فراهم كردند.

مختار بعد از آزادي از زندان اين بار هوشمندانه‌تر اقدام كرد و دست ياري به سمت برخي از قبايل متمايل به اهل بيت از جمله همدان، اسد و ربيعه دراز كرد.

او به توصيه برخي از ياران خود براي اينكه از پشتيباني قبيله بانفوذ مذحج و نخع برخوردار شود، با ابراهيم بن مالك متحد شد. (طبقات الكبري، ج 5، ص 217) از سوي ديگر توانست حمايت بخش زيادي از ايرانياني را كه در كوفه مقيم بودند و از شرايط نابرابر اجتماعي در مقايسه با اعراب رنج مي‌بردند، به خود جلب كند.

اوضاع سياسي نابسامان خلافت اموي و جنگ‌هاي امويان و زبيريان نيز مختار را در رسيدن به اهداف اوليه‌اش كمك كرد.

او موفق شد كه در منطقه كوفه و اطراف آن بسياري از قاتلان امام حسين را پيدا و به سزاي اعمالشان برساند. البته چنانچه در منابع آمده نوع مجازات صورت گرفته در مورد قاتلين امام حسين با روحيه رافت علوي سازگاري چنداني ندارد. اساسا در دين اسلام مقابله به مثل تنها با رعايت شرايط برابر صورت مي‌گيرد.

زماني كوتاه از توفيقات مختار نگذشته بود كه عبدالله بن زبير و برادرش مصعب اوضاع را براي ادامه فعاليت‌هاي خود نامناسب ديدند و از هر اقدامي براي سركوب قيام مختار فروگذار نبودند.

كمي بعد با لشكركشي مصعب به سمت كوفه اين شهر در محاصره قرار گرفت و بعد از چهل روز در نهايت مختار در جنگي نابرابر كشته شد. مرگ مختار باعث شد حركت او بعدها توسط جرياني به نام كيسانيه كه از امامت محمد بن حنفيه و پسرش ابوهاشم حمايت مي‌كردند، به انحراف كشيده شود.

سياه، سفيد؛ خاكستري

مختار ثفقي چهره موثري در تاريخ اسلام و به‌خصوص تاريخ تشيع است. او شخصيتي پيچيده دارد و در طول دوران زندگي به‌خصوص حيات سياسي خود موضع‌گيري‌هاي متفاوتي از خود نشان داده است. اساساًٌ صحبت كردن در مورد مختار كار ساده‌اي نيست و پرسش‌هاي فراواني در مورد او وجود دارد.

منابع تاريخي نظر واحدي در مورد او ندارند و نوع ارزيابي مورخان در مورد مختار به گرايش‌هاي مذهبي و اعتقادي آنان بستگي تام و تمام دارد. برخي از جريان‌هاي افراطي عرصه تاريخ‌نگاري كه نگاه ويژه و همراه با حسن ظن نسبت به دودمان بني‌اميه داشته و دارند با بدبيني در مورد مجموعه اقدامات شيعيان به‌خصوص مختار قضاوت مي‌كنند و حتي گاه پا را فراتر نهاده، نسبت‌هايي مبني بر ادعاي نبوت و مهدويت نيز براي شخص مختار قائل هستند.

اما در سوي ديگر، روايتگران شيعي تاريخ نيز با عنايت به اينکه حركت مختار و يارانش براي مجازات قاتلان و مسببان حادثه خونين كربلا مرهمي بر زخم‌هاي شيعه بوده نگاهي حسي و عاطفي نسبت به قيام مختار و شخصيت وي دارند. اين قضاوت‌هاي كاملا متضاد البته به سايه‌روشن‌هاي زندگي مختار برمي‌گردد و به همين خاطر است كه داوري در مورد او را مشكل كرده است.

البته بايد در نظر داشت كه در ميان روايت‌هايي كه در مورد مختار و قيام او در منابع اماميه هم ذكر شده، موارد متضاد و متفاوتي وجود دارد. در برخي از منابع، مداركي وجود دارد كه حاوي تأييدات حضرات معصومين از مختار است.

طبق روايتي، اصـبـغ بـن نـبـاتـه، از يـاران امـيـرالمـؤمـنين مي‌گويد: لقب كيس (زيرك) را اميرالمؤمنين به مختار دادنـد. (بحارالانوار، ج 45، ص 344؛ رجال كشي، ص 127)

مطابق روايتي ديگر، امام محمد باقر (ع)، شيعيان را از ناسزاگويي به مختار منع كردند. (اختيار معرفه الرجال، ص 125.) خبر ديگر حاكي از ملاقات پرمهر و محبت امام با پسر مختار است. (تنقيح المقال 3/203؛ بحار 45/351)

در روايتي ديگر آمده است كه منهال بن عمر كوفي از ياران امام سجاد (ع) زماني كه در مدينه به ديدار ايشان رفت، آن حضرت سراغ كار مختار را گرفت و منهال ايشان را از اقدامات مختار در مجازات قاتلان امام حسين (ع) آگاه ساخت و آن حضرت سراغ حرمله كاهله اسدي را گرفت و چون پاسخ شنيد كه او هنوز زنده است فرمودند خدايا به او تيزي آهن و آتش بچشان. كمي بعد اين دعا در مورد حرمله توسط مختار به حقيقت پيوست.

مطابق گزارشي ديگر زماني كه مختار سر ابن‌زياد را براي امام سجاد فرستاد ايشان مشغول غذا خوردن بودند و بعد از مشاهده سر بريده ابن‌زياد سر بر سجده نهادند و فرمودند خدا به مختار جزاي خير بدهد كه خونخواهي ما را كرد. (منتهي‌الامال، شيخ عباس قمي، انتشارات هجرت، جلد اول، ‌ص 680)

در كنار اين تأييدات، رواياتي حاكي از مذمت اقدامات مختار نيز از سوي ائمه اطهار وجود دارد. از برخي از اين روايات چنين بر مي‌آيد كه مختار در اقدامات خود انگيزه‌هاي مادي و سياسي داشته و اين موجبات دوزخي شدن او را فراهم مي‌آورد؛ به‌گونه‌اي كه حتي امام حسين (ع) نيز شفاعت او را در روز قيامت قبول نخواهد كرد. (بحار 45/339)

در روايتى ديگر، انگيزه مختار از قيام، رسيدن به سلطنت و قدرت معرفى شده است و در آن روايت اين نكته نيز آمده است كه اگر در قلب جبرئيل و ميكائيل نيز ذره‌اى محبت دنيا باشد ، خدا آن‌ها را در آتش مى‌افكند. (تنقيح المقال 3/205) همچنين از امام سجاد (ع) نقل كرده‌اند كه آن حضرت بارها، مختار را نفرين كرده و مى‌گفت: مختار به ما نسبت دروغ داده است و چنين گمان كرده است كه به او در مورد امامت سفارش شده است.(طبقات ابن سعد 5/158 ؛ تذكره‌ الخواص 294؛ تنقيح المقال 3/205).

چنين تناقضاتي سبب شده كه جريان اماميه نظر واحدي در مورد مختار نداشته باشند و به طور كلي پيرامون مختار و اقدامات او به‌خصوص نقش او در شكل‌گيري فرقه كيسانيه (همان جرياني كه بر امامت و مهدويت محمدبن حنفيفه تأكيد مي‌كرد) دو نظر عمده وجود داشته باشد. برخي برآنند كه وي شيعه‌اي ناب و معتقد به امامت حضرت سجاد بود كه با هدف انتقام از مسببان حادثه كربلا اقدامات خود را پي گرفت.

اين گروه از مورخان، معتقدند رواياتى كه در بردارنده مذمت مختار است، برخى از روى تقيه صادر شده و برخى دلايل سياسى ـ اجتماعى داشته است.علامه مجلسي در جلد 45 بحار و مرحوم مامقاني در كتاب رجال خود معتقد به اين نظريه هستند و بيانات مفصلي در توجيه و رد احاديث مذمت دارند.

برخي ديگر اما ضمن قدرداني از او بابت التيامي كه به آلام شيعه با مجازات قاتلان امام حسين (ع) بخشيده، ادعاهاي سياسي و اعتقادي او مبني بر امامت محمد بن حنفيه را نقطه تاريكي در زندگي او مي‌دانند.

در منابع اهل سنت البته روايت يكدست‌تري در مورد مختار وجود دارد و حتي ادعاهايي مبني بر مهدويت و نبوت را نيز به او نسبت مي‌دهند. (تاريخ ابن خلدون، جلد 1، ص 356 همچنين آفرينش و تاريخ، مقدسي، ج 1، ص 198)

فتاح غلامي
منبع: هفته نامه سروش
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"