کد خبر: ۱۶۰۲۰۶
تاریخ انتشار: ۱۰:۱۴ - ۱۹ مهر ۱۳۹۰
بيش از 519 سال از ورود كريستف كلمب به قاره آمريكا گذشته و اكنون مردم اين قاره، به مناسبت فرا رسيدن 10 اكتبر هر سال كه به نام «كلمب» نام‌گذاري شده، با برپايي جشن و مراسمي ‌به خريد لوازم خانگي و يا تفكر درمورد مسائلي مي‌پردازند كه هيچ ربطي به «كريستف كلمب» ندارد!

به گزارش ايسنا سايت « لايوساينس» به بهانه روز كلمب در گزارشي به اشتباهاتي پرداخته كه مردم قاره آمريكا در مورد كلمب گرفتار آن و در نتيجه بزرگ‌نمايي وي شده‌اند.

«كلمب» گرد بودن زمين را كشف كرد!

به گفته محققان، اشتباه نخست مردم قاره آمريكا كه به باورهاي غلط آنها انجاميده، آن است كه كلمب،‌ گرد بودن زمين را كشف كرد! در اين صورت، بايد گفت «كلمب» بسيار دير رسيده بود! رياضيدانان يونان باستان پيش از آن ثابت كرده بودند زمين مسطح نبوده و گرد است. فيثاغورث در قرن ششم قبل از ميلاد اين ايده را مطرح كرد. ارسطو در قرن چهارم قبل از ميلاد نيز يك گواه فيزيكي، مانند سايه زمين بر روي ماه و انحناي زمين كه توسط تمام ملوانان در زمان نزديكي به خشكي شناخته شده، ارائه كرد. در قرن سوم قبل از ميلاد «اراتوستن» توانست شكل و محيط زمين را با هندسه پايه نشان دهد.

«كلمب» كه يك فرد خودآموخته بوده، محيط زمين را بسيار دست کم مي‌گرفت. وي همچنين بر اين تصور بود كه اروپا از اندازه واقعي آن بزرگتر بوده و ژاپن در فاصله زيادي از ساحل چين قرار دارد. به همين دلايل وي بر اين تصور بود كه با سفر به سمت غرب، به آسيا خواهد رسيد.

«كلمب» قاره آمريكا را كشف كرد؟

شايد بتوان وجود ميليونها انسان ساكن قاره امريكا و نيز موضوع كشف اين قاره قبل از «كلمب»، همچنين سفر «ليف اريکسون»، کاوشگر اسکانديناويايي كه 500 سال قبل از «كلمب» به گرين‌لند و كانادا وارد شده بود را ناديد گرفت، اما حتي اگر كريستف كلمب را كاشف آمريكا بدانيم، خود از آن بي‌خبر بوده است. وي تا زمان مرگ از سفر خود به آسيا صحبت مي‌كرد. «كلمب» در حقيقت، ابتدا به شناسايي مجمع‌الجزاير «باهاماس» و سپس جايي كه اكنون به شكل كشورهاي هائيتي و دومنيكن در آمده، پرداخته بود. وي سپس به سوي آمريكاي جنوبي رفته و هيچ گاه با آنچه امروزه ايالات متحده امريكا ناميده مي‌شود، روبه‌رو نشد.

پس دليل جشن گرفتن آمريكايي‌ها براي كسي كه تصور ورد به آسيا را به جاي امريكا داشته، چيست؟ به اين دليل كه آمريكاي قديم در آن زمان در حال جنگ با انگليس بود و نه اسپانيا؛ و «جان كابوت» در آن زمان موفق به كشف بخشهايي از مناطق انگليسي‌ها در اين قاره جديد در سال 1497 شد كه راه را براي استعمار بيشتر آمريكاي شمالي توسط انگليس هموار كرد. از اين رو استعمارگران آمريكايي در عوض «كابوت» ، «كلمب» را به عنوان قهرمان خود مطرح كردند.

معرفي بيماري «سفليس» به اروپا توسط «كلمب»؟!

اين مسأله به شدت مورد بحث است. سفليس در آمريكا پيش از ورود كلمب وجود داشته و بروز آن در اروپا براي حدود يك قرن ادامه داشته است. يونانيان باستان، زخمهاي اين بيماري را مشابه سفليس توصيف كرده‌اند. شايد در اثر تصادف، شيوع سفليس در ناپل در سال 1494 در زمان هجوم فرانسه و دو سال پس از بازگشت كلمب اتفاق افتاده بود؛ اما گذشته از تعريف زخمهاي سفليس مانند، توسط بقراط، بسياري از محققان بر اين باورند كه يك موج از بيماري سفليس در قرن سيزدهم ميلادي در ميان راهبان آگوستين در يك بندر انگليسي زبان «كينگستون» وجود داشته است. اين شهر ساحلي پذيراي تعداد زيادي از ملوانان بوده كه مناطق مختلف به آن وارد مي‌شدند. تحليل و بررسي استخوانهاي ساكنان بيمار اين شهر نشان داده كه اين بيماري پيش از سفر كلمب رواج داشته است.

«كلمب» در فقر و ناشناس مرد!

«كريستف كلمب» در زمان مرگ كه در سال 1506 و در سن 54 سالگي وي در اسپانيا رخ داد، ثروت چنداني نداشت؛ اما فقير نيز محسوب نمي‌شد. وي از لحاظ اقتصادي، زندگي راحتي داشت؛ گرچه از بيماري آرتروز رنج مي‌برد.

كار قابل توجه «كلمب» چه بود؟

بر پايه اين گزارش، با وجود تمام موارد اشتباه گفته شده درباره كلمب، وي اما به افزايش دانش بشر در مورد بادهاي تجاري كمك شاياني كرد؛ بادهاي تجاري به بادهاي شرقي عرض جغرافيايي پايين‌تر که وارد کارائيب شده و بادهاي غربي عرض جغرافيايي بالاتر که مي‌تواند يک کشتي را به اروپاي غربي بازگرداند، گفته مي‌شوند.


نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
طراحی و تولید: "ایران سامانه"