او سامان ارسطو است. بازیگر سینما و تئاتر. مردی که در برابر همه بحرانها مقاومت کرد تا خود را ثابت کند. اینکه یک تی اس میتواند، همچون سایر انسانهای عادی زندگی کند. تنها به شرطی که اعتمادبهنفس داشته باشد و خودش را باور کند. او بعد از عمل جراحی جسارتآمیزی که انجام داد، رویای 42 ساله خود را تحقق بخشید و با تغییر جنسیت، به جسمی دست یافت که به گفته خودش سالها مجبور به انکار آن بود. او در فیلمهایی چون «سربازهای جمعه و حکم»، «تیغزن»، «تسویه حساب» و «استشهادی برای خدا» با چهرهای زنانه و در «آناهیتا» با چهرهای مردانه بازی کرده است.
1- سامان ارسطو از همان دوران کودکی متوجه مشکل خود میشود.
«15 خرداد 42 در شاهرود به دنیا آمدم. من دهمین بچه خانواده بودم و حدود هفت سالگی فهمیدم که این مشکل را دارم. سر لباس پوشیدن و ارتباط برقرار کردن دچار مشکل بودم و به طور کلی بچه ناهنجاری برای دیگران بودم. از همان موقع احساس میکردم که من مشکلات جدی دارم و باید برای رفع آنها تلاش کنم.»
2- او بعد از اینکه به دوره بلوغ میرسد، بیشتر با این احساس درونی خود درگیر میشود اما این بدان معنی نیست که علاقهمندی خود را به تئاتر از یاد ببرد.
«من از هفت سالگی تئاتر کار میکردم. در سال 66 با حاجآقای انصاری رئیس سازمان تبلیغات کار کردم. در آن زمان به خانمها اجازه نمیدادند که تئاتر کار کنند اما من کوتاه نیامدم و در همان زمان
«خرابه شام» را اجرا کردیم».
3- او با عشق بسیارش به تئاتر زندگی میکند و با همین علاقه است که میتواند، دردها و احساسهای متفاوت درونی خود را تحمل کرده و همچنان مشتاقانه زندگی کند.
«بعد از سال 70 آمدم تهران. اما همزمان به بچههای روستایی در شاهرود بدون هیچ انتظار دستمزدی درس میدادم. دو روز فقط تهران بودم. در همان زمان هم بود که در فیلم «شب بارانی»، اسماعیل همتی بازی کردم و در همان سال جایزه بهترین بازیگری را دریافت کردم.»
4- ارسطو با اینکه در این دوران هنوز تغییر جنسیت نداده بود اما کم کم در جامعه سینما و تئاتر ایران شناخته میشود.
«سال 74 به مرکز هنرهای نمایشی آمدم، همزمان با آن در سریال اصحاب کهف کار کردم. همان سال هم فیلم معرکه در معرکه میرباقری را بازی کردم که بابت آن نمایش چند جایزه بازیگری گرفتم.»
5- او پس از چندین فیلمی که بازی میکند، بسیار موفق ظاهر میشود.
« در سال 75 از مرکز هنرهای نمایشی شاهرود که در آن جا آرشیو لباس را داشتم به تهران آمدم و در سال 79 در اداره تئاتر مشغول به کار شدم. در سال 83 شام آخر را کار کردم و جایزه بازیگری گرفتم. برای نمایش«خانه خلوت» هم شش جایزه دریافت کردم.»
6- ارسطو دیگر چهره شناخته شدهای در جامعه بازیگری است اما او نمیتواند مشکلش را از یاد ببرد. او از درون احساس متفاوتی نسبت به جنسیت خود دارد.
سال 87 برای عمل جراحی مجوز گرفتم. پدر و مادرم فوت کرده بودند که پوششم را برداشتم و مقابل همه آدمهایی که مخالف بودند ایستادم. فکر میکردم اگر پدر و مادرم زنده بودند بیشتر از من حمایت میکردند. تنها مقابله کردم. اما متاسفانه هنوز هم بعضی از اوقات به عمد یا سهوا خواهرهایم مرا به اسم سابق صدا میکنند که این مساله اذیتم میکند. یکی از برادرهایم اما دوست دارد که مرا داش فرمان صدا کند که خوب، من هم بدم نمیآید.»
7- سامان همه موانع را رد میکند. آن هم در شرایطی که فکر میکرده اگر عمل کند، تنها میشود. اما خوشبختانه این اتفاق برای او نمیافتد.
« پیش از عمل هیچ مشکلی نداشتم. تنها چیزی که نگرانم میکرد، بحث تنهایی بود. من چون آدمی بسیار اجتماعی هستم، از تنهایی و تنها شدن به شدت میترسم. میترسم که کارم را از دست بدهم. تا اینکه به این شهامت رسیدم و با خودم گفتم اگر همه چیز را در 50 سالگی از دست بدهم، از بین بروم و بمیرم بهتر از این است که خودم نباشم. خوشبختانه ترسی که داشتم بی مورد بود. بعد از عمل به هیچ عنوان تنها نشدم و کارم را هم از دست ندادم و حتی بعد از عمل در کار آقای تبریزی بازی کردم.
8- ارسطو اما همچنان نگران تیاسهایی است که در اقصی نقاط ایران زندگی میکنند و زندگی سختی هم دارند.
«گروهی از ما موفق هستند. اما یادم نمیرود که ما دارای اختلال هستیم مانند بیماران تالاسمی و ایدز. ما هم ممکن است در بین گروههایمان ناهنجاری داشته باشیم. ناهنجاریها را انکار نمیکنم. ولی ما جزو کسانی هستیم که دچار مشکل جنینی شدهایم. آدمهای غیرعادی نیستیم. این مساله از بدو تولد به وجود آمده است.به همین دلیل از مسوولان میخواهیم که برای ما تسهیلاتی را در نظر بگیرند و نسبت به ما بیتفاوت نباشند.»
9- او با اینکه در محل کار خود با کمترین مشکلی روبهرو بوده است و همکارانش او را بسیار دوست دارند و اگر کسالتی پیدا کند، به عیادتش میآیند و او را تنها نمیگذارند. اما این را برای بچههای تیاس کافی نمیداند و خواستار اجرای برنامههای منسجمی از سوی وزارتخانههای مرتبط با این بیماری است.
«به اعتقاد من، تیاسها باید بخشی را زیر نظر وزارت بهداشت داشته باشند. ما هزینههای درمانی بسیاری را متحمل میشویم. چه در بحث جراحیها، چه در بحث دارو. وزارت بهداشت باید اقدامات جدی در این زمینه انجام دهد و کلینیکی تهیه شود که همه جراحیها با نظارت انجام شود. از طرف دیگر ما از سازمان بهزیستی میخواهیم که حمایتهای خود را بیشتر کند. برای تیاسهایی که مشکل دارند در زمینه تامین کار و ایجاد مکان مناسب اقدام کند. این مکان برای گروهی از بچههاست که از طرف خانواده طرد شدهاند. بچههایی که جراحی میکنند و طرد میشوند بهخصوص تیاسهایی که از مرد به زن تغییر جنسیت دادهاند. از طرف دیگر ما باید انجمنهای رسمی متعددی داشته باشیم. اکنون یک انجمن داریم اما نیاز به انجمنهای رسمی متعددی داریم که اقدامات جدی برای کمک به بچههای تیاس انجام دهند و همه از ترنسها باشند.»
10- ارسطو همچون سایر بچههای ترنس، نیاز نماینده در نهادهای اجتماعی را نیازی جدی برای بچههای تی اس میداند.
«ما بالای چهار هزار نفر هستیم و طبق قانون اساسی اقلیتهایی که بالای چهار هزار نفر هستند، میتوانند نمایندهای در مجلس داشته باشند. حالا اگر نماینده در مجلس نداریم باید نماینده داشته باشیم، در دفتر ریاستجمهوری و در قوه قضائیه، تا اگر برای هر کسی مشکلی به وجود بیاید، بتوانند از طریق قانون مشکل خود را حل کنند. به عنوان مثال اگر از سوی نیروی انتظامی مشکلی برای این افراد به وجود آمد، یک نماینده برای دفاع از حقوقش باید وجود داشته باشد. مثلا چندی پیش در شیراز، یکی از ترنسها از سوی نیروی انتظامی دستگیر شده بود، دچار مشکل شد. او یکی از نخبههای ایران به شمار میرود. ولی متاسفانه با او، برخورد بسیار نامناسبی شده بود، به طوریکه 10 روز با کسی حرف نمیزد. من از او خواستم که بیاید تهران خانه من و او همچنان تحت نظر دکتر روانشناس است. اما من چقدر میتوانم حمایت کنم. حمایت اصلی باید از سوی مرکز خاصی انجام بگیرد.»
11- یکی از خواستههای مهمی که او دارد در مورد درمانهای روانی و حمایتهای بعد از عمل است.
«باید برای ما کلینیکهای درمانی در نظر بگیرند. برای اینکه بیش از هرگونه امکاناتی ما نیاز به حمایتهای روحی و روانی داریم. درحالی که برای رفتن پیش مشاور هر جلسه باید صد تومان پرداخت کنیم و این هزینهها بسیار زیاد است. نباید اینقدر ما را سرکوب کنند که تعداد شما کم است و عملا هیچ کاری برای کمک به ما انجام ندهند.»
12- در زمان تاهل ارسطو، فیلم مستندی از زندگیاش تهیه شده که امروز این فیلم برای او دردسرهای زیادی ایجاد کرده است.
«فیلمی از من در سال 87 از سوی میلاد بهار ساخته شد که قرار بود با اجازه من و با هدف فرهنگی و علمی اکران شود. اما میلاد بهار زیر تمام قرارها زد. این فیلم تا کنون در مراکز اکران شده است. من حکم توقیف این فیلم را گرفتهام اما همچنان این فیلم پخش میشود. من از همسرم جدا شدهام و امروز همسر من نمیخواهد که این فیلم پخش شود ولی متاسفانه همچنان این فیلم در حال پخش است و اگر این فیلم در رسانههای خارج از کشور راه پیدا کند من دچار مشکلات زیادی میشوم.»
13- با این همه ارسطو با اعتمادبهنفسی که از درون او میجوشد، زندگی میکند. هر چند که بهدلیل مسائل مالی و هزینههای سرسامآور درمانی دچار مشکلات جدی است. اما روحیه او برای زندگی از بسیاری از آدمهایی که معضلاتی چون او ندارند، بیشتر است. او ثابت کرده است، داش فرمان، هرگز میدان را خالی نمیکند.