تازه طبع شوخی ورزشکاران ایرانی با اهدای سینیهای گل آقایی به کار افتاده بود که (گل آقا) خاطره شد! از این افسوس بزرگ که بگذریم. دکان مزاح و مطایبه ورزشی ها در سال 87 هم رونق عجیبی داشت.
به گزارش جهان همشهری در ویژه نامه نوروز خود از خوان گسترده بلبل زبانیهای اهالی ورزش ایران به مختصری بسندهکرده است.با ما در نگاهی به احوال 7 مرد بانمک ورزش ایران در سالی که گذشت همراه باشید.
هر روز با فیروز
چشمان از حدقه بیرون زده، آب و تاب فراوان، حرکت دستها صورت گداخته، لحنی جدی و ناگهان متلکی آبدار که خبرنگاران را از خنده روی زمین پهن میکند! هر کجا نام شوخی و خنده باشد، اسم فیروز کریمی میدرخشد.
فوق تخصص زخم زبان در فوتبال فارسی، پارسال هم نیش گزندهاش را بیکار نگذاشت و به زمین و زمان حمله کرد. گیر اساسی فیروز کریمی به استادیوم حافظیه مربوط میشد. بعد از بازی مقاومت و صبا، عمو فیروز در پاسخ به مسئولان هیات فوتبال فارس که ادعا کرده بودند، (ورزشگاه حافظیه هزار لوکس روشنایی دارد) گفت: (شاید منظورشان هزار لوس بود)
بعد از شکایت شیرازیها، فیروز جدیتر شد و بعد از بازی برق و صبا ادامه داد: (دقت کردید پایه پروژکتورهای حافظیه 4 تا خیاباون پایینتره)؟! کریمی البته بعد از بازی اولش در شیراز، چند جمله هم راجع به تاریکی حافظیه توضیح داده بود: (لب خط ایستاده بودم که یک نفر نزدیک شد و گفت: بنشین سرجایت. گفتم، تو کی هستی؟ گفت: به تو مربوط نیست. چراغ قوه انداختم، دیدم داوره)!
فیروز خان در پایان سال بعد از اصابت چند توپ به تیر دروازه حریفان صبا در ورزشگاه یادگار امام (ره) به مسئولان فوتبال قم توصیه کرد به جای تیر دروازه، از میلگرد استفاده کنند!
زبان تیز پا
اما خداد عزیزی در سال سپری شده، سلطان حاشیهها بود.او بعد از یکی از دیدارهای پیام، با اشاره به بازی بد شاگردانش گفته بود: (بچهها آنقدر بد بودند که زمین تا 2 سال نیاز به کود ندارد)! در شرایطی مشابه، عزیزی بعد از اشاره به بیپولیهای تمیش، از هاشمی نسب و آرفی اسم آورد و گفت: (ما آنقدر بیپولیم که حتی هزینه فیزیوتراپی این چلاقها را هم نداریم!)
غزال که هم اکنون دوران محرومیتش را میگذراند، یک بار هم دوار بازی پیام با پیکان را هدف گرفت: (این آقا نمیتونه چند تا گوسفند رو از خیابون رد کنه)! به هر حال عزیزی در سال 87 مدافع فتح سینی گل آقا بود و همه تلاشش را هم برای تکررا این عنوان به کار گرفت!
عزیزم من بچه را لوس کردم!
قد بلند، خوش پوش، چهارشانه، موهای جوگندمی و چشم و ابروی مشکی، با پست ریاست و حقوق مکفی..... علی کفاشیان میتوانست یک مدل تبلیغاتی شود، اما خودش هم نفهمید دست سرنوشت چه طور به فوتبال حوالهاش کرد!
یکبار عزیز محمدی در مورد ناهماهنگیهای همیشگی کفاشیان گفته بود: (ایشان در کما هستند)! رییس فدراسیون فوتبال که معمولاً از هیچ چیز خبر ندارد (حتی اگر خلافش ثابت شود) در مورد اینکه چرا نمیتواند ار رقبایی که بازیهای دوستانه با تیم ایران را کنسل کنند غرامت بگیرد، ادعا کرد: (ما میخواهیم بگیریم، اما آنها نمیدهند)!
او که در برهای مداوم وعده گزینش قریب الوقوع سرمربی تیم امید را میداد، یکبار در برنامه 90 گفت: (گفتم شنبه معرفی میکنیم، اما نگفتم کدام شنبه)!
بعد از جارو جنجالهای مربوط به تبلیغات عجیب یک شرکت ماکارونی روی پیراهن تیم ملی (!) هم کفاشاین گفت: (نمیدانم چطور زر ماکارون رفت روی سینه بچهها! کفاشیان را باید بیدار کرد، عید شده، شاید او هم کاری داشته باشد!
مصاحبه شونده از فقس پرید
توپ محمد مایلی کهن در سال 87 هم پر بود! یکبار به شفیع زاده گفت: (زمانی که شما تاتی تاتی میکردید، جلالی مربی بود)! و وقتی در آستانه به زندان رفتن قرار گرفت، ادعا کرد: (اگر به خاطر گفتن تاتی تاتی مرا به حسب میفرستید، پس همه مادران دنیا را زندانی کنید)
حاجی در پاسخ به علی آبادی که در توضیح دلایل انتصاب رئیس تربیت بدنی تهران از اصل و نسب داشتن او حرف زده بود، گفت: (آقای علی آبادی! مگر من مایلی کهن از زیر بوته به عمل آمدهام!)
مایلی کهنن که دایی را با لفظ (آقا قلدره) خطاب میکرد و در کلاسهای مربیگری، آرم کمپانی سرمربی تیم ملی را از روی پیراهنش میکند (!)، پس از متوقف کردن پرسپولیس در اولین بازگشتش به فوتبال گفت: (با توجه به تحصیلات و سوابق من، ریاست سازمان تربیت بدنی کمترین حق من است! حاجی مایلی البته مثل یک دژبان هزار بار به کارت پایان خدمت افشین قطبی گیر داد و .....)
امپراتور، جک شد!
اما افشین قطبی هم در سال 87 کم بذله گویی نکرد. یکبار در توضیح این که قبلاً گفته بود پدر مارکور مرده، اما بعداً مدعی شد پدر این مربی مریض شده، گفت: (اول به مارکو گفتند پدرت مرده، اما بعد رفت دید مریض شده)! انگار در برزیل رسم است به مرگ بگیرند تا طرف به تب راضی شود! امپراتور هم چنین در مورد غیبت توره هم گفته بود: توره رفته پیش مامانش!
او که تا پایان حضورش در ایران راضی نشد دوکارمو را هم بفرستد پیش مامانش! در توضیح دلایل قطع همکاری با پرسپولیس هم به نکاتی اشاره کرده بود که با اتکا به آنها میشد چند شماره مجله طنز منتشر کرد: (توپ در بازی با صبا باز بین 7 بازیکن رد شود و رفت تو گل! خب این مشکوک نیست!) تازه دوشهای ورزشگاه راهآهن هم با زمین فاصله داشت.
اینترنت منزل هم که قطع بود و دور از ذهن نبود که اگر امپراتور مجبور میشد چند هفته دیگر در ایران بماند، برای خداحافظی سراغ بهانههایی مهمتری بورد! (دوغ که میخورم خوابم میگیرد! این هم شد نوشیدنی که شما دارید! برج پیزا چرا در ایران نیست؟ به من گفته بودند ایفل هم اینجاست! فوتبالتان هم که 11 به 11 است. چرا نباید پرسپولیس با 2 بازیکن بیشتر از حریف به میدان برود؟!
البته ناگفته نماند قطبی پس از بازی رفت با ذوب آهن گفته بود؛ توپهای 30 به 70 را هم باید برای ما پنالتی بگیرند، یک بار هم گویا کاشانی زنگ میزند به تلفن منزل قطبی و امپراتور در حال پیچاندن طرف، یک سوتی جالب میدهد، (حاجی، من الان منزل نیستم، ابته شما این را بگذارید به حساب خوشمزگی یا نهایتاً مشکل زبانی.
شوک و گاف به سبک اکبر
تلاشهای مصنوعی میثاقیان برای تبدیل شدن به یک فیروز کریمی دیگر در سال 87 هم دنبال شد. وقتی استقلال اهوازیها او را استخدام کردند، دنبال قهرمانی بودند، اما در کمال تعجب اکبر در مصاحبهای گفت: (هر طور شده استقلال اهواز را در لیگ نگه میدارم. اگر نتوانستم خودم را میاندازم توی کارون!) خوب است میثاقیان در مصر تیم نمیگیرد وگرنه معلوم نیست با اهرام ثلاثه چه جملههایی میساخت!
اکبر که کماکان با ضرب و شتمهایش شناخته میشود، در بازی با پرسپولیس دغاغله جوان را کتک زد و پس از آن با اعتراضات زیادی روبهرو شد اعلام کرد: این بچه گیج بود، خواستم بهش شوک وارد کنم! با بازی بعدتر اکبر اوتی پس از دریافت گل در دقیقه 90 به جان خودش افتاد و حسابی توی سرش زد.
پس از مسابقه هم گفت: میخواستم به خودم شوک وارد کنم. از کمیته انظباطی معذرت میخواهم که خودم را زدم. با این حال بزرگترین دسته گل میثاقیان مربوط میشود به کلمهای که گفته میشود هنگم حضورش در برنامه نود از دهانش خارج شد.
سوتی نامجو جلوی مطر
اما برای اینکه نام مهندس علی آبادی را هم از قلم نیندازیم، مجبوریم به یکی از جلسات رئیس سازمان تربیت بدنی سرک بکشیم. مهندس که میخواست اطلاعات فوتبالیاش را ره رخ بکشد، به حضار گفت: (من خودم دیدم نامجو مطلق استپ سینه کرد، توپ افتاد جلوی پای مطر...) این در حالی است که نامجو مطلق 10 سال قبل از فوتبالیست شدن مطر بازنشسته شده بود!
علی آبادی همچنین در اوج فشارها برای کاهش تعداد تیمهای لیگ برتر، ادعا کرد مردم در سفرهای استانی برای 30 تیمی شدن لیگ فشار میآورند و بهتر است لیگ حرفهای توسعه پیدا کند (!)
مهندس که اوایل سال ادعا کرده بود با 20 درصد توانش میتواند فوتبال را اداره کند، قبل از آغاز لیگ هشتم به همه تیمها دستور داد 20 درصد از هزینههای جاری خود را کم کنند، اما خودش در پرسپولیس و استقلال، تا میتوانسته بریز و بپاش کرد!