آنان كه دستي در امور دنياي رسانه بهويژه مطبوعات دارند، با چهره مشاور مطبوعاتي محمود احمدينژاد در دولتهاي نهم و دهم به خوبي آشنا هستند. نوشتههاي وبلاگي علياكبر جوانفكر بهخصوص اين اواخر در خيلي از محافل خبري و سياسي مورد نقد قرار گرفت و اين نقدها گاه تا آنجا پيش رفت كه برخي بر او رداي سخنگويي دولت پوشاندند و برخي نيز نسبت به نحوه پاسخگويياش به منتقدان دولت دهم و شخص احمدينژاد اعتراض كردند. جوانفكر اما خودش تاكيد دارد كه نه در كسوت سخنگوي دولت ظاهر شده و نه لحن كلامش در پاسخگويي غيرمودبانه بوده، بلكه فقط نكاتي را گلايهوار مطرح كرده است.
مشاور مطبوعاتي احمدينژاد اعتقاد خاصي به گفتمان و تعامل دوسويه دارد و همين نگاه سبب شد پس از گلايهاش از يكي از تيترهاي فرهيختگان فرصتي را فراهم كند براي يك گفتوگوي رودررو. پيش از شروع گفتوگو در گپي كوتاه از اين گفت كه چه خوب ميشد عادت مجيزگويي و مداحي از ميان ميرفت و همه به آدمهاي اطرافشان در قامتي كه هستند نگاه ميكردند. بخش نخست اين گفتوگو که به موضوع انتخابات دهم رياستجمهوري و عملكرد دولت در چند ماه گذشته اختصاص دارد در پي ميآيد.
با توجه به حضوري كه در رسانه داريد و با افكار عمومي بيشتر در ارتباط هستيد، به نظرتان چرا دولت جديد پايگاه كمتري در بين جوانان دارد يعني پايگاهي كه شايد در اوايل دولت نهم داشت كمتر شده است؟ بخشي از بدنه دانشجويي و جوانان كمسنتر جايگاهشان كمتر شده؟ فكر ميكنيد چرا؟ اصلا اين حرف را قبول داريد؟اين حرف را قبول ندارم. جامعه ايران يك جامعه جوان است و آقاي احمدينژاد در انتخاباتي كه هنوز چند ماه از آن نگذشته، ٢٥ ميليون راي آورده است كه عمده اين آرا متعلق به جوانان است و در اين امر نيز هيچ ترديدي وجود ندارد. حوادثي كه پس از انتخابات و از سوي برخي افراد اتفاق افتاد، قابل تعميم به همه كساني كه در تهران به آقاي موسوي راي دادند نيست، چه برسد به كساني كه در كل كشور به وي راي دادند. بنابراين وقتي درباره جوانان كشور يا جامعه صحبت ميكنيد، بايد متوجه اين معنا باشيد كه فضاي سياسي در شهر تهران را نميتوان به همه كشور تعميم داد. دولت آقاي احمدينژاد يك دولت مردمي و برآمده از اراده و خواست مردم است، بنابراين رئيسجمهور مورد توجه و محبت مردم است و با جوانان نيز ارتباطات نزديكي دارد و تعاملات فراواني از سوي دولت با جوانان وجود دارد. حتي جواناني كه به آقاي موسوي هم راي دادند خيليهايشان در تماس هستند. بعضا از طريق وبلاگ من پيام ميفرستند، صحبت ميكنند و نظر ميدهند. اما در تهران حوادثي اتفاق افتاد كه بعضا ناگوار بود و ذهنيت بدي را ايجاد كرد و ما اميدواريم به مرور برطرف شود. اين را قبول ندارم كه محبت جوانان به آقاي احمدينژاد نسبت به دوره قبل كمتر شده باشد. ميتوانيم بگوييم شناخت بيشتر و حتي عميقتري هم ايجاد شده است. آراي آقاي احمدينژاد حاكي از اين است، چون آراي ايشان در دولت دهم بيشتر از دولت نهم بود. فكر ميكنم پايگاه مردمي ايشان خيلي عميقتر و جديتر شده باشد.
اين فضايي كه شما ميفرماييد در تهران، شيراز، اصفهان و تبريز هم هست…خير. اينطور نيست. فضاي تهران ويژه شرايط و مختصات سياسي اين شهر است.
بخشي از جوانان به واسطه اينكه در مركز درس ميخوانند و از گوشه و كنار كشور ميآيند ممكن است فعاليت آنها بازتاب بيشتري در تهران داشته باشد.از تهران هم به جاهاي ديگر ميروند و درس ميخوانند.
بله، اما بخشي كه ميآيند خيلي بيشتر از بخشي است كه ميروند. به هر حال شما نميپذيريد كه كمتر شده.خير. بنده اين ادعا را قبول ندارم.
آقاي جوانفكر به نظرم همانطور كه در وبلاگ شما هم بود، انگار اين خط عوض شده است. يعني شما بهگونهاي جايگاه سخنگو را ايفا ميكنيد. بهعنوان مشاور به نظر ميرسد به سمت كار سخنگويي ميرويد و البته ادبيات شما نيز تندتر شده است. آيا اين انتقاد را ميپذيريد؟بله، من اين انتقاد را ميپذيرم و درست ميدانم.
دليل آن چه چيزي است؟دولت سخنگو ندارد. من مشاور مطبوعاتي رئيسجمهور هستم و با رسانهها كار ميكنم و فضاي رسانهاي را ميشناسم، لذا در جاهايي ميتوانم حرف بزنم و از دولت دفاع كنم. بنده دفاع از دولت و رئيسجمهور را براي خودم يك وظيفه تلقي ميكنم. اگر سكوت ميكردم، امروز حتما درخصوص تند بودن يا ملايم بودن ادبيات بنده هيچ سخني گفته نميشد. بنابراين تا مرد سخن نگفته باشد، عيب و هنرش نهفته باشد. بنده هم ممكن است در جاهايي از سر گلهمندي و انتقاد از ادبيات تندتري استفاده كرده باشم كه در همين جا احتمال اشتباه و خطا را از طرف خودم ميپذيرم و خودم را نه جايزالخطا بلكه ممكنالخطا ميدانم.
به نظرم ادبياتتان كمي با ناراحتي و عصبانيت است، دليلش چيست؟ممكن است در بعضي جاها اينگونه باشد. كه وقتي مرور ميكردم متوجه شدم در مواردي با نگاه من همخواني ندارد. در بعضي جاها اين ناراحتي را در قلمم بروز دادهام. اين را ميپذيرم و ميتواند اصلاح شود. نقدي كه شما ميكنيد سازنده است و ميتواند اثرگذار باشد تا من دقت بيشتري داشته باشم. البته هميشه تلاش كردهام احترام به ديگران را رعايت كنم و هيچكس به واسطه قلم بنده مورد توهين قرار نگيرد اما ممكن است مرتكب اشتباه بشوم و در بعضي جاها ادبياتم جلوه بيروني هميشگي را نداشته است.
به نظرم قبلا گلايههاي شما، همراه با آرامش بود ولي الان گلايههايتان شكل توفان گرفته است. مثلا وقتي به آقاي مطهري گفته بوديد راي من را پس دهيد، احساس كردم شما هم تاثيرگرفته از فضاي پس از انتخابات هستيد و قائل به پس گرفتن راي هستيد. يعني نتيجهاش اين میشود كه براي منتقدتان هم اين حق را قائل شويد كه بگويد راي مرا پس دهيد. اين حق را شما قبول داريد؟من در انتخابات مجلس هشتم به آقاي مطهري راي دادم و گفتم راي من را پس دهيد.
خوب ما هم به كس ديگري راي داديم. ممكن است بگوييم رايمان را پس دهيد؟منتقدان هم بروند رايشان را از آن فردي كه به او راي دادهاند پس بگيرند. اينكه اشكال ندارد. ميتوانيد برويد از آقاي موسوي رايتان را پس بگيريد و اگر دوست داشتيد در همصدايي با اكثريت ملت ايران، آن را به آقاي احمدينژاد بدهيد.
چرا آقاي موسوي؟فرقي نميكند. ميتوانيد رايتان را از كسي كه به او دادهايد، مطالبه كنيد. كساني كه به آقاي احمدينژاد راي دادند پاي آن هستند و رايشان را پس نخواهند گرفت. به هر حال چون شما به موضوع آقاي مطهري اشاره كرديد، ميخواهم نقدي را به رويكرد بعضي از رسانهها داشته باشم؛ از جمله فرهيختگان. اين را ميپذيرم كه ممكن است در برخي جاها قلم من تندتر از حد معمولش شده باشد كه با تذكرات قابل اصلاح است. بنده اخيرا به آقاي مطهري بهعنوان نماينده محترم مجلس انتقاد كردم اما يكباره ديدم كه طيف خاصي از رسانهها، با اين تيتر به انعكاس مطلب انتقادي بنده پرداختند كه «حمله مشاور احمدينژاد به فرزند شهيد مطهري» يا در مورد آقاي عسگراولادي من يك ادبيات ملايمي به كار بردم و گفتم ايشان دچار سوءتفاهم شدهاند و بايد توضيح دهيم تا اين سوءتفاهم برطرف شود. فكر نميكنم اين سخنان تند باشد. ولي تبديل شد به «حمله مشاور رئيسجمهور به عسگراولادي»، يا روزنامه شما كه تيتر اصلي صفحه اول خود را اينگونه نوشت: «مشاوري عليه همه». من فكر ميكنم اين نوع تيترزني و انعكاس رسانهاي پيدا كردن مطالب من هم ميتواند به پيدايش ذهنيتي كه شما اشاره كرديد، كمك كند و ديگران تصور كنند كه فلاني ادبياتش تند شده است.
اين را هم در نظر داشته باشيد كه اين واكنش رسانهاي شايد بازتاب تغيير گفتمان شما باشد. وقتي كسي مطالب را ميخواند صداي شما و لحن كلام شما را كه نميفهمد لذا ممكن است برداشت ديگري داشته باشد. نوشتار روزنامه ممكن است برداشتي از اين نوع باشد.بله، درست است و اين برداشت وجود دارد و قابلانكار هم نيست. يكي از موارد انتقادي بنده به اظهارات آقاي طباطبايي استاد محترم اخلاق مربوط ميشد كه بهعنوان وظيفه اخلاقي، در بيمارستان به عيادت ايشان رفتم و در همان مطلبي كه نوشتم، به ايشان احترام كردم ولي حرف خودم را هم زدم. من فكر ميكنم نبايد فضا را براي مشاور رئيسجمهور بهگونهاي ايجاد كرد كه نتواند حرفش را بزند. من سعي ميكنم ديدگاه انتقادي خودم را با رعايت احترام ديگران مطرح كنم. اگر احساس كنم فضا خيلي تنگ ميشود ممكن است ترجيح دهم چيزي نگويم. اگر به آزادي بيان و نقد اعتقاد داشته باشيم، بايد آن را محدود به يك عده خاص ندانيم بلكه حق استفاده از آزادي را براي ديگران نيز بايد قائل باشيم تا فضايي ايجاد شود كه غلاف كردن قلم را به نوشتن، ترجيح دهم.
براي اينكه از فضاي شخصي خارج شويم؛ مدتي پيش از بحث اينكه مطرح شده بود اگر قرار است محاكمهاي باشد در مورد حوادث پس از انتخابات و سران را درگير كنيم، بحث احمدينژاد هم مطرح شده بود. من از شما مطلبي خواندم كه به نظر از اين موضوع برآشفته شده بوديد. اين برآشفتگي دليلش چيست؟ يعني ايشان را آنقدر محق ميدانيد كه از همهچيز بري هستند؟ ضمن اينكه از طرفي ميگويند آقايان موسوي و كروبي و همه اينها بايد محاكمه شوند اين طرف ميگويند كه احمدينژاد هم بايد محاكمه شود و اتفاقا كساني هم اين را مطرح ميكنند كه به طيف فكري شما نزديكترند، يعني اصولگرا هستند. اين حساسيت ايجادشده چه دليلي دارد؟نگاه بنده به انسانها نگاه صفر يا صدي نيست. يعني اين نيست كه يك نفر را كاملا بيخاصيت و بياثر بدانم و يك نفر ديگر را گل بيعيب و منشاء همه آثار مثبت در نظر بگيرم، بلكه نگاهم به انسانها كاملا نسبي است. همه انسانها بهطور نسبي درجهاي از مطلوبيت را دارند. آقاي مطهري مطرح كرد كه آقاي احمدينژاد هم بايد بهخاطر حوادث پس از انتخابات محاكمه شود. اولا يك نماينده مجلس اگر براي شأن و منزلت خود و مجلس ارزش قائل باشد، بايد در اظهارات خود، شأن و منزلت ديگران را نيز محترم بشمارد. ثانيا حوادث پس از انتخابات هيچ ارتباطي با آقاي احمدينژاد ندارد و آقاي مطهري با فرافكني در صدد كاستن از مسئوليت عوامل اصلي و مقصر برآمده است. آقاي احمدينژاد و ٢٥ ميليون نفري كه به ايشان راي دادند در جنجالهاي پس از انتخابات مظلوم واقع شدند و حق آنها تضييع شد، بنابراين اظهارات آقاي مطهري ظلم مضاعفي در حق رئيسجمهور است كه من اين را نپذيرفتم. نبايد اجازه دهيم در حق كسي ظلم شود، بهويژه وقتي كه آن فرد منتخب ملت يعني كسي كه سنگينترين بار اداره كشور را بردوش گرفته است، باشد. كساني كه به سبب جايگاه قانونيشان، عقلا و شرعا بايد دست ياري و كمك به سوي دولت و رئيسجمهور دراز كنند، نهتنها چنين نميكنند بلكه هر فرصتي را براي نيش زدن، مغتنم ميشمارند.
مگر رئيسجمهور بعد از انتخابات چه خطايي مرتكب شده است كه آقاي مطهري مدعي محاكمه او است؟ در فضاي آزادي قبل از انتخابات همه نامزدها، آزادانه نظراتشان را در مناظرهها مطرح كردند و همه شنيدند و در برآيند همه اينها، مردم فرد مورد نظر خود را انتخاب كردند. همه بايد به راي مردم احترام بگذارند. آقاي مطهري به چه منطقي چنين ادعايي را مطرح كرده است؟ او به جاي تنوير افكار عمومي، به شكل توهينآميزي با بنده برخورد كرد. وقتي من از ايشان انتقاد كردم، رسانههاي مخالف دولت و حتي آنهايي كه مدعي اصولگرايي هستند، تيتر زدند: «حمله مشاور رئيسجمهور به فرزند شهيدمطهري» و با اين كار بنده را در مقابل شهيد مطهري قرار دادند اما در مقابل توهين آقاي مطهري را به فاميل بنده و هركسي كه داراي چنين فاميلي است، ناديده گرفتند. البته از آنها انتظار ديگري جز اين نيست زيرا جوانفكر يك كارگرزاده است و از رانت فاميل پدر به نان و نوايي نرسيده، نان اصولگرايي را نخورده و در مقابل خانه اصلاحطلبان نيز هيچ خيمهاي برپا نكرده است.
آقاي مطهري اين بحث را مطرح كردند و پاسخ نگرفتيد. اگر به جز آقاي مطهري شخص ديگري پاسخ اين موضوع را بدهد ميپذيريد؟ يعني كسان ديگري باشند و دلايلي براي اين قضيه بياورند كه اگر دلايلي هست كه آقاي موسوي و كروبي بايد محاكمه شوند اين طرف هم به اين دليل ميگويد احمدينژاد بايد محاكمه شود، شما اين را ميپذيريد يا فقط انتظارتان اين است كه شخص آقاي مطهري پاسخ دهد؟
خير فرقي ندارد. ما جامعه آزادي هستيم. افكار و نظرات مطرح ميشود. هر كسي در يك جامعه آزاد، حق دارد نظر خودش را بدهد؛ همچنان كه در وبلاگ من هم افراد كامنتهاي مختلف ميگذارند و من پاسخ آنها را ميدهم، حتي بعضي از پيامها توهينآميز است كه من پاسخ برخي از آنها را به شكل محترمانه ميدهم. اينطور نيست كه من انتظار پاسخ از يك فرد خاص داشته باشم. چون موضوع از طرف ايشان مطرح شده بود، مباحث را با خود ايشان دنبال كردم. از آنجا كه جامعه ما يك جامعه آزاد است، ديدگاهها مطرح ميشود و مردم خودشان بايد به جمعبندي برسند. مهم اين است كه در يك فضاي سالم و منصفانه، حرفها به شكل منطقي، مودبانه و به دور از حب و بغض زده شود. بدون توهين به يكديگر و با ادبيات درست. اشكالي ندارد حتي اگر از موضوعي ناراحتيم در ادبياتمان منعكس شود اما بايد حريمها را حفظ كرد.
احيانا در پاسخگويي به منتقدان و معترضان نظر آقاي احمدينژاد را هم جويا ميشويد؟ اساسا با ايشان هماهنگ ميكنيد؟
خير. چون در وبلاگ نظرات شخصي خودم را منعكس ميكنم. آقاي رئيسجمهور هم حتي در موضوعي كه مربوط به آقاي كردان بود، اعلام كردند ايشان (جوانفكر) ميتوانند نظر خودشان را بدهند بنابراين دليلي نميبينم كه پاسخهاي خودم را با رئيسجمهور مطرح كنم؛ البته اگر مورد خاصي باشد كه فكر كنم ايشان نقطهنظر خاصي دارند، مانعي نميبينم كه نظرشان را جويا شوم ولي آنچه منعكس ميشود نظر خودم است و مسئوليت آن را شخصا برعهده ميگيرم.
آقاي جوانفكر، در آغاز گفتوگو به چهار محور مورد توجه آقاي احمدينژاد در تشكيل دولت اشاره كرديد؛ مهرورزي، توسعه، عدالت و... اين سوال مدتي است براي بخشي از افكار عمومي و شخص بنده مطرح شده است؛ به نظر ميرسد مهرورزي مورد نظر دولت چندان شامل حال بخش بزرگي از جامعه نشده و نميشود و گروه خاصي را در بر ميگيرد. به نظر شما دليل اين موضوع چيست؟
شما نكتهاي را مطرح ميكنيد كه نيازمند ارائه مستندات است.
من يك مثال كلي ميآورم درباره مسائل پس از انتخابات. ببينيد به هر حال ١٣ ميليون نفر به افرادي غير از آقاي احمدينژاد راي دادند. در اين جمع منتقد و معترض، پرسشگري وجود دارد كه دنبال پاسخ ميگردد. به نظر من اين مهرورزي شامل حال آن فرد نشده است. حتي در حوزههاي اقتصادي و رسانهاي هم مهرورزي شامل همه افراد و گروهها نميشود.
شما اگر به تركيب كابينه آقاي احمدينژاد توجه كنيد، متوجه ميشويد ايشان نگاه بستهاي به آدمها ندارد و وقتي به سوابق افراد حاضر در هياتدولت مراجعه كنيد در ميان آنها حتي كساني را مشاهده ميكنيد كه ظاهرا به طيفهاي فكري مخالف آقاي احمدينژاد نزديكترند. ايشان در گزينش افراد اصلا به اين موضوعات توجه نميكند و فقط به توانمنديهاي اجرايي و كارايي آنان توجه دارد و البته ميثاقنامهاي را هم با افراد امضا ميكند براي اجراي برنامهها و رسيدن به اهداف كه در آن ميثاقنامه مباني و معيارهاي روشني از تعهد به مردم و پايبندي به ارزشهاي انقلاب اسلامي وجود دارد. درواقع نگاه آقاي احمدينژاد بسيط و باز است نسبت به همكارانشان و مستندات اين هم در قانون است. اينكه ما بگوييم ١٣ ميليون به آقاي احمدينژاد راي ندادهاند، درست است و همه اينها هم عزيز و محترمند. در همه مقاطع رياستجمهوري هم همينطور بوده است و همه آنهايي كه به فرد منتخب راي ندادهاند، از حقوق برابر با آناني كه راي دادهاند، برخوردار بودهاند.
ولي اين بار اتفاقات متفاوتي افتاد...
اينكه اتفاقات متفاوتي افتاد بماند ولي اين يك اصل است. آقاي احمدينژاد در سخنرانيشان در روز دوم پس از انتخابات به صراحت تاكيد كردند براي ما ٤٠ ميليون نفري كه پاي صندوقهاي راي رفتند ارزشمندند. بعد بحث خس و خاشاك را مطرح كردند كه محدود به آشوبطلبان و كساني بود كه در سطح شهر و برخلاف اكثريت مخالف، دست به اغتشاش زدند اما متاسفانه همين جريان سياسي و حزبي، اين موضوع را در فضاي تبليغاتي خود، عموميت داد و آن را بهگونهاي منعكس كرد كه گويا رئيسجمهور مخالفان خود را خس و خاشاك ناميده است. اين ترفند تبليغاتي از سوي باند جريانساز موسوي و خاتمي بهصورت هدفمند اجرا شد و البته طيفي از مدعيان اصولگرايي نيز به آن دامن زدند تا ١٣ ميليون نفري كه به آقاي احمدينژاد راي ندادند را عليه رئيسجمهور تحريك و آنها را به ادامه اعتراضها تشويق كنند. اين رفتار جهتدار سياسي و تبليغاتي را نميتوان به سياست مهرورزي دولت مربوط دانست.
آقاي جوانفكر، به فرض بپذيريم شخص آقاي احمدينژاد چنين نگاهي ندارند؛ اما دولت مجموعهاي است اجرايي با زيرمجموعهاي گسترده كه شخص رئيسجمهور و وزرا ميشوند ويترين اين مجموعه اجرايي. شما ببينيد كه در سازمانها، نهادها، وزراتخانهها و... تا چه حد تسويه صورت گرفته است و افراد با تفكرات مخالف دولت كنار گذاشته شدهاند. شايد آقاي رئيسجمهور مخالف اين موضوع بوده است ولي بهعنوان عاليترين مقام اجرايي اصلا مخالفتي نكرده است. اين هم ميشود مصداق عدم مهرورزي دولت با بعضيها.
من اين ادعاي شما را قبول ندارم. واقعا هيچ تسويهحسابي صورت نگرفت و اين اتفاق نيفتاد.
ولي واقعا شده است آقاي جوانفكر، خيليها بودند كه از سازمانهاي مختلف حذف شدند، حتي از همين مجموعه دولت؛ مثل گروه رسانهاي دولت آقاي خاتمي...
نه، واقعا اينطور نيست. اولا آقاي احمدينژاد، شايد تنها رئيسجمهوري باشد كه از ابتدا اعلام كرده بود وامدار هيچ فرد، حزب و گروهي نيست و هيچ كارواني از افراد مدعي به دنبال او حركت نميكرد اما در همان روزهاي اول مشاهده كرديم كه جريان مخالف دولت به واسطه برخورداري از عقبه نيرومند رسانهاي، به جوسازي عليه دولت پرداخت و مدعي شد تغييرات بهصورت اتوبوسي يا با قطار در حال انجام است. در واقع اين جوسازي با هدف ايجاد فشار سياسي و رواني به دولت براي جلوگيري از هرگونه تغييراتي بود. البته رهبري عزيز در اين زمينه تصريح كردند كه تغييرات صورتگرفته در دولت نهم در مقايسه با تغييرات انجام شده در دولتهاي قبل بسيار ناچيز بوده است. خيلي از كساني كه در ستادهاي سراسر كشور فعاليت ميكردند گلايه داشتند كه هيچ تغييري صورت نگرفته و همان افراد دارند كار ميكنند. مستندات همه اين گلايهها موجود است. اگر جاهايي به شكل پراكنده تغييراتي وجود داشته، نبايد آن را تعميم داد. البته نفي نميكنم كه هيچ تغييري نبوده اما تاييد هم نميكنم كه اين يك سياست كلي بوده كه تسويهحساب صورت بگيرد. به هر حال ادعايي كه شما مطرح ميكنيد، واقعي نيست. يك مورد را مثال ميزنم؛ آقاي رئيسجمهور چندينبار به يكي از وزراي دولت نهم كه اخيرا بركنار شد، در مورد تغيير برخي از معاونان تذكر داده بود اما وي تا آخرين روزي كه در وزارتخانه مشغول كار بود به اين تذكر توجه نكرد. بنابراين شما ميبينيد كه حتي تغييرات در بالاترين سطوح كه در همه جاي دنيا يك امر پذيرفته شده است، صورت نگرفت. نگاه رئيسجمهور به وزير و معاونش نگاه حزبي و گروهي نيست، بلكه نگاه به توانمنديهاي افراد است. بنابراين اين را نميپذيرم كه تسويهاي صورت گرفته باشد.
اين روزها بحثي مطرح است مبنيبر اينكه تيم اطراف آقاي احمدينژاد به لحاظ كمي ريزش داشته و حتي كساني كه در جريان انتخابات، بهنفع ايشان تلاش ميكردند به دلايلي كناره گرفتهاند. شما اين مباحث را تاييد ميكنيد؟
خير، چنين چيزي صحت ندارد. دولت يك جريان سيال است. برخي افراد ميآيند و برخي ديگر ميروند. اين آمدن و رفتنها را نبايد به حساب ريزش يا رويش گذاشت.
البته سوال من مشخصا اين بود كه اين افراد را آقاي احمدينژاد كنار نگذاشتهاند، بلكه خودشان كناره گرفتهاند، حتي شنيده شد به چند نفر همكاري در پستهايي تا سطح وزارت هم پيشنهاد شده، اما نپذيرفتهاند.
بعضيها براي جاانداختن ديدگاه خودشان حتي تا اين حد پيش ميروند كه مدعي ميشوند به بعضيها پست وزارت هم پيشنهاد شده ولي نپذيرفتهاند. من نميتوانم قضاوت خاصي داشته باشم اما اين را مطمئنم كساني كه اطراف آقاي احمدينژاد قرار گرفتند اين باور را داشتند كه او به هيچكدامشان هيچ وعدهاي نداده و آنها نيز هيچ تعهدي ندارند. بنابراين نه آنها انتظار پست و مسئوليت داشتند نه در اينسو انتظار بوده است كه همگان مكلفند هر پست و مسئوليتي، پيشنهاد شد، بپذيرند. آقاي زريبافان تا اين اواخر، هيچ پستي نداشت و آزادانه به دولت كمك ميكرد تا اينكه آقاي احمدينژاد به اين نتيجه رسيد ايشان براي رياست بنياد شهيد و امور ايثارگران مناسب است. يك حساسيت ديگر هم در رفتار آقاي احمدينژاد قابل رصد كردن است و آن اينكه اگر احساس كند كسي مصر به گرفتن يك پست خاص است، حتما او را به آن مسئوليت منصوب نميكند.
ولي بهنظر ميرسد چندنفر هستند كه تحت هر شرايطي بايد در دولت حضور داشته باشند...
مثلا چه كساني؟
مثلا آقاي مشايي و... كساني كه سخنان و مواضعشان مخالفتهاي زيادي را در پي داشته و اتفاقا نه از طرف منتقدان دولت، بلكه حاميان دولت و در مواردي روحانيت نيز به عملكرد و گفتار اين افراد واكنش نشان دادهاند. اما آنان همچنان در مجموعه اطرافيان رئيسدولت حضور دارند.
اينطور نيست كه اين چند نفر بايد حتما حضور داشته باشند، اما تلاشي وجود دارد كه اين چند نفر حتما حضور نداشته باشند و جرياني به دنبال ترور شخصيت اين افراد است. آقاي مشايي يك حرف بسيار زيبا و خوبي را زده است، اما همان جريان رسانهاي كه پيشتر عرض كردم، با تيترهاي نامناسب و دروغ، سعي كرده است وجهه او را نزد افكار عمومي و حتي افكار خصوصي تخريب كند. اين باعث ميشود رئيسجمهور به نحوي از اين افراد حمايت كند كه بتوانند در برابر اين هجوم ناجوانمردانه مقاومت كنند. رئيسجمهور همواره توجهش به كارآمدي افراد است و به توانمنديهاي آقاي مشايي هم اعتقاد دارد. ما هم اگر به آقاي مشايي ايرادي داريم بايد در حوزه عملكردي او وارد شويم. چرا تا حرفي ميزند آن را به شكل غلط و وارونه آگرانديسمان ميكنند؟ من به اين رفتار اشكال ميگيرم و آن را درست نميدانم. اين برخوردها، فضاسازي هدفمند براي تخريب است. باعث تاسف است كه بعضي افراد در مجلس عليه كساني مثل آقاي رحيمي با سوابق اجرايي روشني كه دارد، تهمتهايي را مطرح ميكنند. اگر نظرات قابل اعتنايي وجود دارد، در دستگاه قضايي قابل پيگيري است. اگر كسي سند و مدركي دارد، ميتواند به دستگاه قضايي شكايت كند ولي اينكه بخواهند فضاسازي كنند و چهره يك نفر را خراب كنند اينها همان رفتارهاي زشتي است كه هيچكس برنميتابد و بايد با آن مقابله شود. اينها كارهاي غيراخلاقي است.
آقاي جوانفكر، چرا تا الان سخنگو براي دولت انتخاب نشده است؟
آقاي احمدينژاد در تلاش است براي هر بخش، يك سخنگوي تخصصي بگذارد. ولي ميخواهند همه ابعاد اين موضوع را بررسي كنند و ببينند تا چه حد امكان عملياتيشدن دارد. احتمالا بهزودي سخنگويان دولت را معرفي ميكنند. فكر ميكنم اين كار نتايج خوبي هم خواهد داشت.
البته طرح احتمالا در حوزه اجرا مشكلاتي نيز خواهد داشت چرا كه ما حوزهاي از سخنگويان را خواهيم داشت از سوي ديگر خبرنگاران هم هر روز براي مصاحبه يك سخنگو حاضر ميشوند؟
اگر يك رسانه براي همه سخنگوها از يك خبرنگار استفاده كند، درواقع آن رسانه بهخاطر عدم پيجويي حرفهاي و تخصصي مسائل مورد سوال خواهد بود اما فكر ميكنم خبرنگاران حوزههاي مختلف ميتوانند مواضع دولت در مسائل تخصصي را بهصورت جزئيتر و كاملتر از سخنگويان دولت دريافت كنند. به نظرم اين امر آنقدر مثبت است كه بتوان برخي سختيهايش را تحمل كرد.
ذهن جوان، ذهن خلاق و پويايي است، اقدام جديدي در حوزه كاري خودتان براي دولت دهم داريد؟
البته در حوزه مطبوعات، معاونت مطبوعاتي جديدي منصوب شده و انتظار اين است كه با جهتگيريهاي جديد، شاهد تحولات اساسيتري در حوزه رسانه باشيم. ميبينيم كه معاون مطبوعاتي در روزنامهها حضور پيدا كرده و در حال ارتباطگيري با اصحاب رسانهها است. اين رويكردي جديد و سازنده است. اين نوع تعاملات لازم است. آقاي احمدينژاد در حكم مجددي كه به بنده دادند بر اين نكته تاكيد كردند كه هم در داخل و هم در خارج با كساني كه در حوزه رسانهاي صاحبنظر هستند، ارتباط برقرار كنم. در دوره قبل من در عرصه خارجي محدودتر حركت كردم و در اين دوره در نظر دارم بيشتر فعال باشم. در عرصه داخلي نيز با توجه به شناختهايي كه دارم با بسياري از افراد فعال در اين عرصه، رفاقت و مراوده دارم. من براي همه كساني كه حتي مخالف دولت هستند ارزش و احترام قائلم اما برخي موارد نيز اتفاق ميافتد كه ممكن است از حد گلايه فراتر رود. ما به اعتماد نياز داريم، مخصوصا در دولت هم نيازمند كمك رسانهها هستيم. يعني اگر رسانهها حمايت نكنند ما هرچقدر آرمانهاي خوبي هم داشته باشيم نميتوانيم بهطور صددرصد جامه عمل بپوشانيم. بنابراين دست دوستي به سوي رسانهها دراز ميكنيم و اميدواريم اين دست دوستي فشرده شود. ما هم هر كمكي از دستمان بر بيايد انجام میدهیم، نگاهمان سازنده است و اصلا انحصارطلب نيستيم و نگاهمان محدود به يك طيف نيست. نگاهمان به همه واقعا مهرورزانه است. دوست داريم اگر كساني مسير اشتباهي را ميروند، از موضع دلسوزانه تفهيم كنيم كه آن مسير اشتباه است و برگردند و اصلاح كنند. همانطور كه فكر ميكنيم بايد نقد شويم، فكر ميكنيم ديگران هم بايد نقد شوند. يعني كسي كه منتقد ما است، در خودش بايد اين ظرفيت را ايجاد كند كه مورد نقد قرار بگيرد. اين را همه بپذيريم كه ميتوانيم يكديگر را نقد كنيم. حتي اگر يك نقد مطبوعاتي، همراه با توهين و اسائه ادب و پرخاشگري باشد، بايد در خودمان سعهصدر ايجاد كنيم و آنها را بپذيريم.
منبع: فرهيختگان